پردیس امام علی (ع) رشت

ما و آن روز...

 

خیابان های منتهی به عشق

همه در حال دویدن هستند

باید بدویم

اگر ندویم ممکن است جا بمانیم!

صدای سنج و دمام

بوی اسپند

پرچم های عظیم عزا

اشکهای گرم

اطفال شیرخوار

مادران سوگوار

دستها به نشانه احترام و عرض ارادت بالا می آیند

نزدیک و نزدیک تر می شود

«روز واقعه»

باید جواب داد

یک بانگ «قریب» و «غریب»

باید به دعوتی لبیک گفت

باید جواب بدهی. اگر جواب ندهی جا می مانی

مثل آنها که سالها قبل جا ماندند

«لبیک یا حسین»

«لبیک یا حسین»

چقدر غربتت جگرسوز است مولا

این همه فدایی

کجا بودیم آن روز

نکند تاریخ تکرار شود

 

آیا اگر امروز «آن روز» تکرار شود؛

ما جزو رستگارانیم؟

پهنای اشک توان زانوان را می گیرد

آیا به سلامت از این ورطه گذر خواهیم کرد؟

ما که کمیت ارادتمان می لنگد

و در دریایی از شبهات دست و پا می زنیم

شاید تنها یک راه داشته باشد

باید دست به دامانت شویم ارباب

مگر اینکه تو ما را بخری و آزاد کنی

وگرنه جا می مانیم مثل 61 هجری ها!